در یک روز ظاهرا عادی، لئو متوجه میشود که تنها یک سال از زندگی او باقی مانده است و با یک نگاه کلی به زندگیاش، به این نتیجه میرسد که در طی این سالها، هنوز طعم زندگی واقعی را نچشیده است. به همین خاطر تصمیم میگیرد که از مدرسه فرار کند.